وحدت وجود
خداوندشبیه هیچ کس نیست چون وجود محض است ،وجود نمی تواند دوتاباشدولی ماهیت می تواند هزارتا چیز باشدچون عامل دویی ماهیت است نه وجود اگردوتاچیزداریم به خاطراینست که دوتاماهیت داریم اما وجودچون ماهیت ندارد نمی توانددوتاشود.
وحدت وجود
خداوندشبیه هیچ کس نیست چون وجود محض است ،وجود نمی تواند دوتاباشدولی ماهیت می تواند هزارتا چیز باشدچون عامل دویی ماهیت است نه وجود اگردوتاچیزداریم به خاطراینست که دوتاماهیت داریم اما وجودچون ماهیت ندارد نمی توانددوتاشود.
پرگشايم
خوش دارم که در نيمه هاي شب در سکوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتني آسمان بگشايم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمايم، محو عالم بي نهايت شوم . از مرزهاي علم وجود در گذرم و در وادي ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چيزي را احساس نکنم.
آب جويى، به چاله اى مى رفت، و شايد به چاهى!
پدرم را گفت: اگر راه دريا را پيش مى گرفتى، اينسان تمام، و تباه نمى شدى!
و مرا گفت: نگرانم، و بيمى فراوان دارم، و گاه با خودم گويم، اگر بخت و اقبال من نيز چنين باشد، چه خواهم كرد؟!
و جز تلف، و هلاك چه سرنوشتى؟!
او را گفتم: پدر! چاله چيست؟ و چاه چه؟ و دريا كدام؟
گفت: و دريا «او»ست،
و جز او، هرچه باشد، و هر كه باشد، يا چاه است، و يا چاله!
دلش چون موج مى لرزد ز بيم عاقبت دايم ----- به دريا متصل هركس نگردانده است جُويش را